گفتگو با کارگردان فیلم سینمایی تارا؛

موضوعات انسانی تاریخ مصرف ندارد/ لزوم حمایت از سینمای هنر و تجربه

موضوعات انسانی تاریخ مصرف ندارد/ لزوم حمایت از سینمای هنر و تجربه
برخی موضوعات هستند که هرچه از آن صحبت شود باز هم حرف تازه ای برای گفتن دارد. انسان و روابط انسانی از آن موضوعاتی است که همیشه حرف برای گفتن درباره آنها وجود دارد و در واقع تاریخ مصرف ندارند.

با یک وقفه چند ماه و تغییر و تحولاتی که با آمدن دولت جدید در عرصه سینما صورت گرفت از جمله جابه جایی گروه سینمایی هنر و تجربه و انتقال آن به مرکز گسترش فیلم های مستند و تجربی، فعالیت این گروه در دوره جدید با اکران فیلم «تارا» شروع شد که نخستین فیلم بلند کاوه قهرمان است. او پیش از این در دهه ۸۰ وارد فضای فیلمسازی شد و طی این سال‌ها ۲۸ فیلم کوتاه داستانی، مستند و تجربی را در کارنامه خود به ثبت رسانده است و به واسطه این آثار در جشنواره‌های معتبر داخلی و خارجی حضور یافته است. فیلم «تارا» در یک ساختار و روایت متفاوت به بحران زندگی سه زوج می پردازد.

با کاوه قهرمان درباره این فیلم به گفتگو نشستیم که در ادامه می خوانید:

«تارا» به لحاظ مضمونی به سراغ مسئله ای رفته که معضل جامعه امروز ماست. بحران روابط انسانی و عاطفی و احساس بلاتکلیفی در زندگی. آیا با همین نیت به قصه نگاه کردید یا این فقط خوانش من است؟
همین بوده اما نه اینکه لزوما این دغدغه، نقطه شروع باشد. در واقع به همان اندازه مضمونی که می خواهیم بیان کنیم خود سینما و زبانش هم برای من مهم است. من اغلب فیلم کوتاهایی که ساختم با محوریت همین موضوع بود و فکر می کنم روابط انسانی و چالش های آن یک دغدغه همیشگی است که در همه اقشار اجتماعی به اشکال مختلف وجود دارد و همواره در سینما به آن پرداخته می شود.


درسته و شاید این فرم روایت فیلم شماست که این مضمون را در شکل متفاوتی بیان می کند
من فکر می کنم از یک جایی به بعد در سینما نمی توانید قصه تازه ای تعریف کنید و انگار همه قصه ها قبلا گفته شده و تنها این فرم و شکل بیان قصه است که واجد ارزش هنری و زیبایی شناسی است. ضمن اینکه برخی موضوعات هستند که هرچه از آن صحبت شود باز هم حرف تازه ای برای گفتن دارد. انسان و روابط انسانی از آن موضوعاتی است که همیشه حرف برای گفتن درباره آنها وجود دارد و در واقع تاریخ مصرف ندارند. به عبارتی قصه هایی هستند که تکرار می شوند اما تکراری نمی شوند.


قصه فیلم ممکن است برخی مخاطبان را گیج کند یا دست کم پرسش برانگیز باشد. اینکه آیا با قصه ای مشترک بین سه زوج مواجه هستیم یا با قصه یک زوج در سه مقطع مواجه ایم؟
واقعیت این است که در هر دو خوانشی که از قصه گفتید ماهیت کلی فیلم تاثیری ندارد. یعنی اینکه من گاهی یک آدم ده سال جوانتر از خودم را می بینم و می گویم این چقدر شبیه ده سال پیش من است. یا یک آدمی را می بینم که می گوییم اگر این مسیر را برویم مثل او می شویم. حالا این وضعیت درباره یک زوج هم می تواند اتفاق بیفتد مثل قصه این فیلم. می توان فیلم را در هر دو حالتی که اشاره کردید تماشا کرد و هیچکدام غلط نیست. با این حال در خود فیلم کدهای وجود دارد از اینکه قصه هر سه تایی این زوج ها در یک زمان و در سال 98 اتفاق می افتد و فضای شهری و بافت محیطی داستان تغییر نمی کند. در واقع زمان و مکان عوض نمی شود آنچه در حال عوض شدن است خود آدمها هستند و این روند اجتناب ناپذیر تغییر آدمهاست که به ایده کانونی فیلم تبدیل می شود.


یکی از ویژگی های روانشناختی قصه، اشاره به سکوت و سرکوب احساسات و خواسته های زوج ها از هم است که انگار در ضمیرناخودآگاه آنها پنهان بوده و حالا از شدت تراکم به شکل انفجاری بیرون زده و سر باز کرده. حرف های نگفته ای که به فریاد تبدیل شده. در واقع فیلم بر همین انسداد کلامی بین زوج ها به عنوان یکی از عوامل مهم در آسیب شناسی روابط عاطفی تاکید می کند.
شاید بتوان گفت همه این شخصیت ها چه به شکل فردی و چه در موقعیت یک زوج درگیر یک ترس هستند. ترس از آینده، ترس از خوشبخت نشدن و ترس از با هم نبودن و این ترس یا عدم اطمینان به زندگی در دوره های مختلف زندگی به شکل متفاوتی خود را نشان می دهد. فیلم می خواهد این نکته را تبین کند که اگر کمی بر ترس های خود غلبه کنیم و به جای پاک کردن صورت مساله با واقعیت این ترس ها مواجه شویم بهتر می توانید از آنها عبور کنیم یا اصلا دچار بحران نشویم. شاید اگر به جای فرار از ترس هایمان با آن روبرو شویم نسبت به انتخاب های خود دچار تردید نشویم. واقعیت این است که عشق و نفرت مرزهای نزدیکی با هم دارند و اگر مهارت مواجه درست با شریک زندگی را نداشته باشیم یا نشناسیم از عشق به نفرت بلغزیم و حال خوش باهم بودن به ملال بیزاری از هم تبدیل شود.


از این حیث من یاد جمله آروین یالوم روانکاو اگزیستانیسالیسم افتادم که گفته بود:« انسان ها از رابطه بوجود مي آيند، در رابطه رشد مي کنند، در رابطه آسيب مي بينند، و در رابطه ترميم مي شوند.»
خیلی تعبیر درستی است و به نظرم این جمله با تصویر پایانی فیلم و آن جاده ای که به دو مسیر ختم می شود نسبت نمادین پیدا می کند. واقعیت همین است. اینکه هر سه زوج قصه به نوعی درگیر بحران رابطه بودند و همه دل مشغولی ها و دلتنگی های آنها از کیفیت رابطه آنها برآمده بود. حتی دلخوشی ها و دلدادگی های آنها. این جنس و نوع رابطه آنها بود که حال آنها را رقم می زند و در واقع همه چیز به رابطه ها مربوط می شود که هر نوع تغییری در آن به تغییری در حس و حال آدمها از هم و از زندگی منجر می شود.


بدون شک یکی از نقاط قوت فیلم شما، قاب بندی ها و رنگ آمیزی صحنه ها است که در نهایت زبیایی شناسی بصری فیلم را برجسته می کند و غنی می بخشد. حتی ممکن است فیلم را دوست نداشت اما از تماشای آن حظ بصری بود. ضمن اینکه به نظر می رسد قاب بندی های فیلم بی ارتباط با شغل مردان قصه که عکاس بودن هم داشته است
دنیای فیلم از یک استلیزه بودن و یک شکلی از دیسیپلین و نظمی می آید که در خانه این شخصیت ها می توان ردیابی کرد که با گذر زمان و به هم ریختن روابط آنها به تدریج بهم ریخته می شود. گویی دنیای بیرونی آدمها شبیه دنیای درونی آنها می شود. بدون شک حرفه عکاسی شخصیت های مرد قصه هم که همه چیز را پشت قاب می بینند و اساسا قاب و اندازه برای آنها اهمیت دارد ربطی منطقی و نمادین پیدا می کند و انگار مای مخاطب داریم از پشت قاب دوربین آنها به قصه نگاه می کنیم. حتی شهر هم در اینجا به نوعی نمود بیرونی آدمهای قصه است و فکر کردم اگر قرار باشد فیلم شهری باشد رنگ شهر تهران سیز و قهوه ای است چون هم درخت داریم هم کافه ها که قهوه ای و قرمز است و من سعی کردم البته به تصویری کارت پستالی از شهر نرسیم و انتخاب رنگ ها یا مکان ها با منطق قصه و فیلم ربط معنادار و نمادینی داشته باشد. مثلا وقتی حال آدمها خوب است همه چیز را زیبا می بیند حتی شهر شلوغ آلوده و پر از ترافیک را. ضمن اینکه ایده ما فیلم این بود که آنچه در حال عوض شدن است آدمها هستند نه محیط. به اینها اضافه کنید نگاه روتکو شاعری به نقاشی که فضای فیلم را از آنها وام گرفتیم.


از مهمترین مولفه های فیلم «تارا» دیالوگ پردازی آن است. ضمن اینکه متن نوشتاری هم در مفصل بندی های فیلم مورد استفاده قرار گفته بود. شاید بتوان این نقد را وارد کرد که حجم دیالوگ ها زیاد است و گاهی دچار زیاده گویی می شود. شاید یک جاهایی مصالح داستانی و موقعیت های دراماتیک کم با دیالوگ گویی جبران می شود.
تا حدی این نقد را می پذیریم. این شاید از فیلمنامه نویس بودن ما هم ناشی شود که دوست داریم همه دیالوگ هایی که می نویسم در فیلم گنجانده شود. شاید الان اگر فیلم را می ساختم کمی از حجم آنها کم می کردم. به نظر می رسد درباره جوانترین زوج قصه این حجم دیالوگ ها بیشتر باشد چون آنها در حال آشنایی با هم بودند و درباره مسائل مختلفی با هم صحبت می کردند. اقتضای سنی آنها و شور و عشقی که بین آنها وجود داشت هم مزید بر علت بود تا بیشتر با هم گفتگو کنند و بنابراین حجم دیالوگ های آنها بیشتر شد اما هر چه به زوج های سن بالاتر می رسیدیم حجم دیالوگ ها کمتر می شد و در زوج سوم بیشتر با سکوت همراه بود. مثلا نازنین فراهانی تا پیش از سکانس پایانی بیشتر تک کلمه می گوید این سیر پرحرفی به کم حرفی از زوج جوان به زوج میانسال یک دلیل منطقی هم دارد و اینکه آنها حرف هایشان را با هم زده اند و هرچه که می گذرد حرف کمتری ببرای گفتن با هم دارند. این کنتراست در حجم دیالوگ و سیر آنها به گمان منطق دراماتیک دارد اما می تواند کمی روتوش و پیرایش بشود و صیقل بخورد.


البته یک نکته دیگر هم هست. چون جملات طلایی و دیالوگ های قابل تامل فیلم زیاد است و مخاطب تا بیاید یک دیالوگ را که به او تلنگری زده در ذهن خود هضم کند دیالوگ بعدی می آید و مجال این تامل را از مخاطب می گیرد.
کاملا قبول دارم. شاید این به چیره دستی بیشتر در فیلمنامه نویسی نیاز دارد که بتوانی امکان نفس کشیدن بیشتری به مخاطب در درک و هضم دیالوگ ها بدهی. ضمن اینکه این علاقه من به ادبیات و متن هم می آید و خود قصه هم به هر حال به نوعی با ادبیات گره خورده و توجه مرا به دیالوگ های پر نغز و تامل برانگیز بیشتر کرده است. با این حال برخی هم از این نوع دیالوگ پردازی لذت می برند و دیالوگ ها این ظرفیت و امکان را برای درگیری ذهنی آنها با قصه بیشتر می کند.


«تارا» هم نخستین فیلم بلند شماست و هم اولین فیلمی که در دوره جدید فعالیت گروه هنروتجربه اکران شده. نظرتان درباره این اتفاق چیست؟
خب از این بابت خوشحال هستم که امکانی برای اکران فیلمم فراهم شد و البته برای همه فیلم هایی از جنس هنری و تجربی که همچنان جایی برای اکران و نمایش دارند. اما باید برای فیلم های مستقل و آثاری که تلاش می کنند به مقوله زیبایی شناسی و ارتقاء سطح سلیقه مخاطب کمک کنند باید حمایت های بیشتری بشوند دست کم سانس های بیشتری به آن تعلق بگیرد یا سینماهای بیشتری امکان نمایش فیلم هایی از این دست را داشته باشند. خوشحالم که سینمای هنر و تجربه در تعویض دولتها تعطیل نشد و بار دیگر پس از وقفه ای چندماهه فعالیت خود را از سر گرفت. باید این اتفاق را به فال نیک گرفت اما به آن اکتفاء نکرد. سینمای هنر و تجربه به گسترش و توسعه بیشتری نیازمند است و باید با ترمیم معایب و کاستی های خود بتواند نقش موثر و جریان سازی در روند حرفه ای سینمای ما داشته باشد.

گفتگو از رضا صائمی 

منبع روزنامه هم میهن 

 

 


مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، به عنوان زیر مجموعه سازمان سینمایی وزارت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، از تهیه کنندگان و فیلمسازان این حوزه که علاقمند به حضور در اکران فیلم‌های هنری و تجربی در قالب «گروه سینمایی هنر و تجربه» دعوت می‌نماید. نمایش‌های سینمایی هنر و تجربه برنامه‌ای جامع برای عرضه فیلم‌های ارزشمند و غیرتجاری است که نمایش آنها می‌تواند افقهای جدیدی در دیدگاه سینمایی پیشنهاد کند و برای توسعه زبان سینما دست به تجربیات در شیوه‌های بیانی بزند و به ارتقای دانش سینمایی تماشاگران و ارتقای کیفیت هنری سینمای ایران کمک کند.
نشانی: خیابان ولی عصر ، بالاتر از پارک ساعی ، نرسیده به توانیر نبش کوچه لنکران(احتشام سابق) ، طبقه سوم
کدپستی : 1434843619 - تلفن : 02188673281 - 02188673280