نگاه منتقد ،آرش میرباقری

فیلم 7600 موفق در کارگردانی و عدم انسجام در فیلمنامه

فیلم 7600 موفق در کارگردانی و عدم انسجام در فیلمنامه
در اجرا و به لحاظ بصری، کارگردانی بهروز باقری و فیلم‌برداری مسعود کاظم اصلانی تحسین‌برانگیز است. طیف رنگی زرد و طلایی منطقه‌ای کویری در کنار لانگ‌شات‌ها و اکستریم‌لانگ‌شات‌ها تصاویر جذابی را خلق کرده و عملا کارگردان از فضای انتخاب شده حداکثر استفاده را کرده است

نمای افتتاحیه فیلم 7600 اکستریم‌لانگ‌شاتی از بمانی است سوار بر دوچرخه که دستانش را همچون بال‌های پرنده‌ای گشوده و به پیش می‌رود تا به فرودگاهی نظامی می‌رسد که هلی‌کوپترهای ارتش در آنجا مستقر هستند. فصل بعدی در مدرسه است که آرزویش را برای خانم معلم می‌گوید.

 این شروع خوب، بدون اضافه‌گویی و منسجم در ادامه تداوم پیدا نمی‌کند. به نحوی که مدام از ایده پرواز فاصله بیشتری می‌گیرد. وقایع فیلم از ماه‌های منتهی به شیوع ویروس منحوس کرونا آغاز می‌گردد و وقتی به روزهای همه‌گیری می‌رسد ایده خلبان شدن بمانی تقریبا به کل کنار گذاشته می‌شود و بیشتر دقایق فیلم اختصاص پیدا می‌کند به بچه‌ها که حالا با تعطیلی مدرسه در پی به وجود آوردن سرگرمی‌هایی برای خود هستند. 
از طرفی قدرت (علی اوسیوند) داییِ مراد (یکی از دوستان بمانی) است که به نرگس (مادر بمانی/ نیلوفر مسیبی) علاقه دارد و قصد کرده او را برای ازدواج متقاعد کند. بمانی به هیچ وجه موافق این وصلت نیست و مدام در موقعیت‌های مختلف رگ غیرتش به جوش می‌آید. در مقابل میان بچه‌های مدرسه هم یک کشمکش عاطفی برقرار است. علاقه مراد به زینب که عصبانیت‌های پی‌درپی پنجعلی را به همراه دارد و همواره در حال سر و کله زدن با هم هستند.
 در حالی که نسبت میان پنجعلی و زینب عنوان نمی‌شود چیست و غیرتی شدن پنجعلی تنها به عنوان یک موتیف بامزه در طول فیلم جریان دارد. شاید اگر همین دو موقعیت عاشقانه به صورت موازی در محوریت فیلم قرار می‌گرفتند، سیر وقایع فرعی و حتا آرزوی بمانی برای خلبان شدن راحت‌تر در دل این موقعیت کلان جای می‌گرفت.
 در حالی که با در نظر گرفتن آرزوی بمانی به عنوان پیرنگ اصلی، باقی رویدادها تنها به این منظور طراحی شده‌اند که هر کدام مدت کوتاهی را به خود اختصاص دهند و قصه را پیش ببرند. پس از تعطیلی مدارس بر اثر شیوع ویروس کووید ۱۹، بچه‌ها به دنبال یک گوشی هوشمند برای برقراری ارتباط با معلم و ادامه درس‌شان هستند. 
در این روستای دورافتاده و بدون امکانات تنها نرگس گوشی هوشمند دارد چرا که باید از قالی‌هایی که می‌بافد چند وقت یکبار عکس‌هایی را ارسال کند. بمانی با اصرار آن را به امانت می‌گیرد و روزی که قدرت بچه‌ها را به یک مزرعه پرورش شترمرغ می‌برد، گوشی زیر پای شترمرغ‌ها می‌شکند. 
از اینجا به بعد عمده زمان فیلم اختصاص پیدا می‌کند به تلاش بچه‌ها برای تهیه پول و خریدن گوشی. ابتدا همگی پول‌های قلک‌هایشان را روی هم می‌گذارند اما مبلغ قابل توجهی نمی‌شود. سپس ایده شکار و فروش گرگ مطرح می‌شود که مشخصا نتیجه‌ای در پی ندارد. اقدام بعدی ساخت مترسک و فروش آن به کشاورزان است که فایده‌ای ندارد. 
پس از این مراد و بمانی تصمیم می‌گیرند برای تهیه پول پشت وانت قدرت مخفی شوند و به شهر بروند. در این فصل کارگردان رویکرد درستی را پیش گرفته. از این جهت که اگر طی این تغییر مکان و مشاهدات بچه‌ها از شهر بر اختلاف طبقاتی و امکانات اشاره می‌شد فصلی شعاری شکل می‌گرفت اما بهروز باقری لحنی کمیک و شوخ را برای این فصل انتخاب کرده و همین خروج از روستا ایجاد یک تنوع بصری و تنفس برای مخاطب است در شرایطی که قصه در روستا متوقف شده بود. 
در بسیاری از موقعیت‌های فیلم، کاشت و برداشت‌ها به عنوان یک راه‌حل مقطعی برای جلو بردن قصه طرح شده‌اند و توجیه محکمی ندارند. مثلا ناگهان تنبکی در دستان بمانی دیده می‌شود که متعلق به پدرش بوده. در حالی که تا پیش از این کوچک‌ترین اشاره‌ای به نوازنده بودن پدر بمانی نشده بود. چرا که این فصل باید مقدمه‌ای شود بر آخرین تلاش بچه‌ها برای تهیه پول گوشی، با معرکه‌گیری و رقص در روستای هم‌جوار که ناگفته پیداست این تلاش هم حاصلی در پی ندارد. همواره در فیلمنامه‌ها شخصیت اصلی هدف، خواسته یا آرزویی دارد که در مسیر رسیدن به آن آرزوها موانعی بر سر راهش قرار می‌گیرند. در اینجا آرزوی فردی خلبان شدن و آرزوی جمعی تهیه گوشی برای نرگس است.
 اولی که پس از دقایق ابتدایی به کل رها می‌شود تا می‌رسد به فصل نهایی که سرباز لاهیجانی یک هلی‌کوپتر اسباب‌بازی به بمانی هدیه می‌دهد. طرح موانع آرزوی جمعی هم با پرداختی سطحی به جایی نمی‌رسد. به طور کلی ۷۶۰۰ را می‌توان علی‌رغم فضاسازی خوب و شخصیت‌های دوست‌داشتنی تلاشی هدر رفته به شمار آورد.
 در اجرا و به لحاظ بصری، کارگردانی بهروز باقری و فیلم‌برداری مسعود کاظم اصلانی تحسین‌برانگیز است. طیف رنگی زرد و طلایی منطقه‌ای کویری در کنار لانگ‌شات‌ها و اکستریم‌لانگ‌شات‌ها تصاویر جذابی را خلق کرده و عملا کارگردان از فضای انتخاب شده حداکثر استفاده را کرده. اما حیف که عدم انسجام فیلمنامه در پرداخت درست موقعیت‌ها اجازه نداد که ۷۶۰۰ بدل به تجربه‌ای موفق شود.

نویسنده :آرش میرباقری 
منبع :ماهنامه فیلم امروزشماره چهل و دوم 

 


مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، به عنوان زیر مجموعه سازمان سینمایی وزارت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، از تهیه کنندگان و فیلمسازان این حوزه که علاقمند به حضور در اکران فیلم‌های هنری و تجربی در قالب «گروه سینمایی هنر و تجربه» دعوت می‌نماید. نمایش‌های سینمایی هنر و تجربه برنامه‌ای جامع برای عرضه فیلم‌های ارزشمند و غیرتجاری است که نمایش آنها می‌تواند افقهای جدیدی در دیدگاه سینمایی پیشنهاد کند و برای توسعه زبان سینما دست به تجربیات در شیوه‌های بیانی بزند و به ارتقای دانش سینمایی تماشاگران و ارتقای کیفیت هنری سینمای ایران کمک کند.
نشانی: خیابان ولی عصر ، بالاتر از پارک ساعی ، نرسیده به توانیر نبش کوچه لنکران(احتشام سابق) ، طبقه سوم
کدپستی : 1434843619 - تلفن : 02188673281 - 02188673280