شاید اولین مواجهه با مستند کاپیتان من به میزان جذابیت و خستهکنندهنبودن آن مربوط شود چرا که به طور عمومی مستندهای علمی چه داخلی و چه خارجی، آثاری با مخاطب خاص از آب در میآیند که تماشای آن برای عموم مردم پیشنهاد نمیشود یا به سختی بتوان آنها را درک کرد یا آن را دنبال و همراهی کرد. شاید دلیل اصلی این عدم همراهی، حجم اطلاعات، نوع دادهها و نحوه بیان آنها است که باعث میشود مستندهای علمی از مهجورترین و کم تماشاگرترین نوع مستندها در ایران باشد.
در مقابل، سیاوش صفاریانپور که مخاطبان سینما وی را با اجراهای برنامههای علمی تلویزیونی در شبکه 4 به باد میآوردند در مستند کاپیتان من کاری کرده که نه تنها مستند ملالآور و خستهکننده نباشد بلکه جذاب و همراهکننده از آب درآید و تماشای آن برای عموم مردم از کودک تا کهنسال از باسواد تا بیسواد ممکن و قابل پیشنهاد به نظر برسد. البته در کنار تمهیدات و ایدههای فیلمسازی صفاریان پور در مقام کارگردان، حضور بهرام رادان به عنوان تهیهکننده و مجری مستند نیز از عوامل مهم جذابیت کاپیتان من بوده است، حضور باصلابت و پرانرژی رادان در کنار جذابیتهای ظاهری و سوپراستاری وی سبب شده تماشای کاپیتان من، فراتر از یک مستند علمی معمولی و ساده به نظر برسد.
اما دلیل جذابیت کاپیتان من خیلی ساده و یک خطی نیست و صفاریانپور به عنوان فیلمساز در کنار تهیهکننده پرآوازهاش بهرام رادان، المانها و الگوهای مختلفی را برای جذابکردن و تاثیرگذار بودن مستندشان اعمال کردند: در مرحله نخست، صفاریانپور میداند که میخواهد چه چیز را نشان تماشاگر دهد و برای همین اطلاعات مختصر و مفیدی را از فصلهای مختلف فیلمنامه فیلمش انتخاب کرده است، مختصر و مفیدبودن اطلاعات در مستندهای علمی عامل مهمی برای جذب تماشاگر به حساب میآید چرا که همواره حجم مهم اطلاعات جدید و علمی باعث پسزدن تماشاگر و یا ملال و خستگی وی میشود از این رو صفاریانپور گام نخست انتخاب دادههای مهم و حیاتی را به طور مختصر و مفید عامدانه و عاقلاته برداشته و در انجام آن نیز موفق بوده است. گام بعدی فیلمساز در همراهکنندگی تماشاگران با مستند علمیخود، نحوه پرداخت و بیان محتوا است. صفاریانپور سعی کرده با بهرهگیری از تمثیل ،فضاسازی و لوکیشنهای مختلف و متنوع علاوه بر سادهکردن محتواها و راحتترکردن مفاهیم علمی، جذابیت اثر خود را نیز افزایش دهد: برای نمونه ارائه تصویری از انبار دیجیکالا برای نخستین بار و مقایسه آن با محتوای علمی مستند که درباره شبکهها و دالانهای متعدد مغزی است بخش کوتاه اما جذاب و کمتردیده شده مستند کاپیتان من بوده است.
صفاریان پور در مستند کاپیتان من سراغ واکاوی مغز به عنوان یکی از مهمترین و کنجکاوبرانگیز اجزای بدن رفته که به خودی خود معماهای زیادی درباره آن طرح شده که برخی از آنها هنوز حل نشدهاند در نتیجه در انتخاب سوژه نیز نوعی تعلیق و کنجاوبرانگیزی وجود دارد که فیلمساز با درایت و شناختی که از مدیوم سینما داشته آن را انتخاب و اجرایی کرده است.
پرداختن به بخشهای مجهول و پرسوال عملکرد مغز یعنی بررسی عملکرد آن در مواجهه با فراموشی، عشق، مرگ و... از دیگر بخشهای جذاب مستند کاپیتان من است. در واقع، از سویی فیلمساز به سراغ سوالات از پیش طرح شده مخاطبان درباره عملکرد یکی از مهمترین اعضای بدنشان رفته و از سوی دیگر سعی کرده بهترین، کاملترین و در عین حال سادهترین و قابل فهمترین پاسخها را از زبان متخصصترین افراد استخراج و ارائه کند.
کلام آخر اینکه با توجه به حجم بالای مستندهای اجتماعی و تاریخی که در سالهای اخیر در سینمای مستند ایران ساخته شده، قَدر و جایگاه امثال سیاوش صفاریانپور را باید بیش از این دانست چرا که آغاز ساخت مستندهای علمی با رویکرد عامه پسندی، اتفاق مهمی است که آنچنان که باید و شاید در سینمای مستند ایران اتفاق نیفتاده یا به عنوان رویه و الگو ادامه پیدا نکرده است؛ از این رو نمایش و ترویج آثاری این چنینی علاوه بر اینکه باعث انگیزهبخشی به سازندگان میشود سبب ارتقای سطح علم و دانش عموم مردمی میشود که به گواه آمارها کمتر کتاب میخوانند و بیشتر مشغول مدیا و شبکههای اجتماعی هستند.
نویسنده : محمّد تقیزاده