جنبش مونتاژ شوروی جنبشی سینمایی است که در دههی ۱۹۲۰ میلادی شکل گرفت و تنها جنبش سینمایی دوران سینمای صامت بود که چند سالی هم در سینمای ناطق دوام آورد. نظریهی مونتاژ شوروی حول تعریف خاص این جریان از مونتاژ به عنوان شکلی از تدوین سینمایی شکل گرفته است و نظریهپردازان این جنبش که خود فیلمسازان شهیر و توانایی هم بودند، نظریهی مونتاژ شوروی را مطرح کردند. لف کولشوف، وسولد پودوفکین، ژیگا ورتوف، الکساندر داوژنکو و سرگئی آیزنشتاین از مهمترین نظریهپردازان و فیلمسازان این جنبش بودند.
آنها با تکنیکهایی در تدوین تلاش کردند تا فیلم را در نزد مخاطب به واقعیت نزدیک کنند تا تجربهای واقعگرایانه برای وی بسازند و باید اعتراف کنیم به اندازهای در این زمینه موفق شدند که سینما مبدل به دستگاهی قدرتمند در خدمت سیاست شد؛ لنین اعلام کرد "از نظر ما فیلم مهمترین هنر است" و پس از آن تولید فیلم را ملی و مدرسهی فیلم مسکو را تاسیس کردند.
سرگئی میخائیلویچ آیزنشتاین یکی از مشهورترین کارگردانان تمام ادوار سینمای روسیه و بدون شک مهمترین نظریهپرداز و فیلمساز جنبش مونتاژ شوروی توانست در سال ۱۹۲۵ با ساخت فیلم "رزمناو پوتمکین" توجه جهانیان را به سینمای شوروی جلب کند. شاهکاری که مورد علاقهی چارلی چاپلین و بیلی وایلدر بود و آنقدر سیاسی تلقی میشد که تا سال ۱۹۵۴ در بریتانیا اجازهی اکران نیافت. اما فقط محتوای به شدت سیاسی این فیلم نبود که آن را بسیار مهم و تاثیرگذار کرد بلکه شیوهی تدوین و مونتاژ آن انفجار و انقلابی بزرگ بود که دنیای مونتاژ سینما را برای همیشه تغییر داد.
موضوع فیلم شورش ملوانان رزمناو پوتمکین در سال ۱۹۰۵ علیه افسران تزار مافوق خود در جریان انقلاب ۱۹۰۵ روسیه و همراهی مردم با آنها است. فیلم از پنج فصل تشکیل شدهاست:
«مردان و کرمها» که مقاومت ملوانان به علت اینکه به آنها گوشت فاسد داده میشود را نشان میدهد. «نمایش در بندر» که نمایشگر شورش ملوانان و کشته شدن رهبرشان واکولینچوک را به نمایش میگذارد. «مردی مرده برای عدالت فریاد میزند» که جنازهٔ واکولینچوک توسط مردم ادسا تشییع میشود. «پلکان اودسا» که سربازان تزاری مردم اودسا را قتلعام میکنند و «تسلیم سربازان» که سربازان به شورشیان میپیوندند.
لازم به ذکر است که فصل معروف به نام «پلکان اودسا» یکی از معدود اپیزودهایی در تاریخ سینماست که به صورت مجزا مورد تقدیر و ستایش منتقدان و دوستداران سینما قرار گرفتهاست. در این فصل سربازان قزاق روسی صفی ماشینوار و هماهنگ تشکیل میدهند و به مردم عادی اودسا شلیک میکنند که در میان آنها یک پسر جوان نیز دیده میشود. در انتهای این فصل یک مادر که بچهای را در یک کالسکه حمل میکند مورد اصابت گلوله قرار میگیرد و او کالسکهی بچه را به میان جمعیت فراری که از پلهها پایین میروند هل میدهد. فصلی درخشان از لحاظ فرم و محتوی که یکی از بینظیرترین و ماندگارترین سکانس های تاریخ سینما را رقم زده تا جایی که فیلمسازان بسیاری در جهان به این سکانس تاریخی، ادای دین کرده اند؛ از جمله "تسخیرناپذیران" اثر برایان دی پالما.