دوشنبه 09 مهر 1403   |   نقد    |    یازده یازده

نگاه منتقد، محمد سلیمانی

یازده یازده ؛عبور از کلیشه مضمونی با نگاه تجربی

یازده یازده ؛عبور از کلیشه مضمونی با نگاه تجربی

رحمانی در فیلم تجربی «یازده، یازده» با ایجاد ساختاری بر پایه خود ویرانگری نویسنده به‌عنوان شخصیت اصلی بنا می کند.

یکی ازویژگی‌های مهم سینمای تجربی،ایجاد امکان وفضای قابل دسترس برای تجربه قالب‌های متنوع روایی درگونه‌ها و ساحت‌های مختلف و متفاوت است؛ از اوضاع و احوال حاکم بر جوامع بشری تا پدیده‌های آشنا و کمتر شناخته شده معرفتی و پدیدارشناسانه در روابط بین انسان‌ها‌.

سینماگرانی با دغدغه‌های گوناگون در مواجهه با فضایی فارغ از دغدغه‌های گیشه و بازگشت سرمایه که امکان تجربه در حیطه‌های متنوع پرداخت فرمی و مضمونی در سینما را به آنها می‌دهد، با تکیه بر داشته‌های خود برای قالب بیانی تجربی که به کار می‌گیرند چهارچوبی را پدید می‌آوردند که مخاطبان اثر در مواجهه با دنیای جدیدی که پیش روی خود می‌بینند، خود را بیگانه با شخصیت‌ها و رخدادها احساس نکنند.
 رحمانی در فیلم تجربی «یازده، یازده» با ایجاد ساختاری بر پایه خود ویرانگری نویسنده به‌عنوان شخصیت اصلی که در واقع تجلی فلسفی نوع بشر در مواجهه با سرنوشت خود‌ساخته‌اش است، گام در مسیری می‌گذارد که با وجود شکل و شمایلی تجربی و فارغ از قیدوبندهای اوج و فرودهای دراماتیک‌اش اتفاقا در نگاهی کلی اصولی را در معرفی شخصیت‌ها و روایت سرنوشت آنها بنا می‌کند تامخاطب تکلیفش را باساختار مضمونی و فرمی اثرروشن کند و مفاهیم معرفتی آن را به کمک ابزارهای متنوع بیانی‌که فیلمساز دراختیار داشته،اعم ازطراحی صحنه ولباس،چهره‌پردازی،نورپردازی وفرم‌روایی‌متکی برنگاه پدیدارشناسانه به ماهیت حاکم بر ذهن بشر در مواجهه با وقایع و شخصیت‌های پیرامونی‌اش، دریابد.نویسنده‌ای پس از نوشتن آخرین اثرش «زخم» سال‌هاست در مکانی پرت و دور افتاده در محاصره شخصیت‌های آثارش که اغلب آنان ریشه در شخصیت‌های آشنای زندگی‌اش دارند، روزگار می‌گذراند و حالا در شرایطی که رفته‌رفته به تعداد کسانی که در جست‌وجوی او صحراها و بیابان‌های وسیعی را پشت سر می‌گذارند افزوده می‌شود، با ضرب‌الاجلی برای نوشتن آنچه که دیگران به او تحمیل می‌کنند، مواجه می‌شود.
رحمانی درعین حال که نویسنده را به‌عنوان روشنفکری که مدام از سوی نیروهای مرئی و نامرئی صاحب قدرت و ثروت مورد تهدید قرار می‌گیرد در مرکز اثر قرار می‌دهد، در جاهایی سعی می‌کند ازاین کلیشه مضمونی شناخته شده فراتر برود و از نگاه پدیدارشناسانه نویسنده را که ظاهرا با تهدید سیاهپوشانی ازجنس اراذل و اوباش اجیر شده مواجه است روبه‌روست، با دغدغه‌های شخصی و ذهنی خودش مواجه روبه‌رو کند.
 نویسنده مورد نظر فیلمساز در اینجا تمثیلی از نوع بشر است که شخصیت‌های پیرامونی خودش را به‌واسطه خلاقیتی که در وجودش نهاده شده در متن روایت‌هایی می‌گنجاند که قرار است مخاطب عام داشته باشد.
 غافل از آن‌که روزی همین شخصیت‌های واقع‌نمای روی کاغذ، او را در مرز نابودی و اضمحلال غیرقابل بازگشتی قرار می‌دهند.سراب و شعله مرد و زنی که یکی از آنان با صورتی زخمی درصدد انتقام، نقشه پناهگاه نویسنده را در دست دارد، مردی با تفنگ دولول در هیبت قهرمانان وسترن سعی در فراموش کردن نویسنده دارد ولی دو دختر خبرنگار بار دیگر او را به‌صرافت محافظت از زمین‌هایی می‌اندازد که نویسنده برایش تخیل کرده است و عاقبت، واقعی‌ترین شخصیت قصه‌های نویسنده، یعنی لیلا که ماه‌ها پس از مرگش هنوز در مقابل دیدگان نویسنده تنها، به خلق اثر و کشیدن شمایلی از نویسنده مشغول است. نویسنده که در جایی از اثر بر سر گور لیلا می‌گرید و در آستانه مواجهه با سرنوشتی که انتظارش را ندارد، از کنار عکس‌ها و گورهای شخصیت‌های واقعی و تخیلی زندگی‌اش عبور می‌کند، گویی برای خودش هم پایانی را متصور می‌شود که پیامدش رشد درختی با برگ‌های کاغذی است. نویسنده‌ای که در کشاکش عاطفی با کسانی که او را به کنج عزلت رانده‌اند بر صفحات کاغذ جاودانه‌شان کرده است، حالا شاید باز هم در دنیایی وهمی قرار است جایی در اعماق زمین با کلمه و نقطه و خط مرز بین دنیای واقعیت و خیال را درنوردد.

نویسنده محمد سلیمانی 
منبع روزنامه جام جم 

لینک کوتاه خبر : http://honartajrobeh.ir/Post/1287/