چهارشنبه 21 خرداد 1404   |   نقد    |    فیگور

نگاه منتقد/ محمد سلیمانی

فیگور؛ رازگشایی «مرگ »به دور از اطوارهای فرمیک

فیگور؛ رازگشایی «مرگ »به دور از اطوارهای فرمیک

« فیگور» به ویژه در نیمه دوم آشکارا متاثر از طراحی فرم و فضا در آثار عباس کیارستمی است و اشاره مستقیمی همه به «طعم گیلاس» این فیلم ساز دارد.

نمایش عمومی« فیگور» ۷ سال پس از تولید ، بار دیگر اشاره مستقیمی به یکی از معضلات مهم سینمای ایران دارد .اینکه فیلمی به هر دلیلی سال‌ها پس از تولید رنگ پرده سینما را می‌بیند ، در سینمای ما عادی سازی شده است ولی یادمان باشد که این اتفاق به ظاهر عادی و رایج علاوه بر لطمات روحی و اقتصادی که به کارگردان ، تهیه کننده و سایر عوامل فیلم وارد می‌کند ، فیلم را خارج از حال و هوا و زمانه ‌ای که به آن تعلق داشته است در برابر قضاوت مخاطبان قرار می‌دهد. درست است که هیچ فیلمی نباید به گونه‌ای ساخته شود که بتوان برایش تاریخ مصرفی قائل شد ، ولی نمایش به موقع یک اثر هنری اتفاق مهمی است که باید رخ بدهد ؛ فارغ از اینکه اثر چند سال بعد با چه بازخوردی از سوی مخاطبانش روبرو خواهد شد.

« فیگور» به ویژه در نیمه دوم آشکارا متاثر از طراحی فرم و فضا در آثار عباس کیارستمی است و اشاره مستقیمی همه به «طعم گیلاس» این فیلم ساز دارد. اما طرح موضوع مرگ و زندگی در آن ضمن تاکیدی که بر «گور» در نام فیلم شده است – در پوستر فیلم نام اثر عامدانه « فی  گور » نوشته شده است – آن را وارد دنیایی کرده که نمی‌توان با قطعیت درباره آن داوری کرد.

 اعضای یک خانواده از تهران به گنبد مهاجرت کردند تا با ایجاد کسب و کاری در دل طبیعت زیبا و بکر منطقه ، زندگی بهتری برای خودشان بسازند ولی بیماری راستین پسر خانواده و بازگشت دوباره آن ، این بار با شکل و شمایلی سخت‌ تر و خطرناک تر، عرصه را بر همه تنگ می‌کند . پدر که بیشتر از دیگران با واقعیت بیماری راستین آشناست ، پرده پوشی می‌کند تا زمینه ساز سکوتی غریب در میان اعضای خانواده شود ؛ کسانی که گویی ترجیح می‌دهند با حرف نزدن و دور بودن از یکدیگر ، رویارویی با واقعیت را برای خودشان و دیگران آسان‌تر کنند.فیلمساز  برای ساختن فضایی سرد ولی آمیخته با نوعی تنش درونی کنجکاوی برانگیز برای مخاطب ، پرداخت راز آلود را برای روایتی نه چندان سر راست و متکی بر پرداخت واقع‌گرا انتخاب می‌کند .به همین دلیل هم فیلم  در عین حال که شخصیت‌هایش را در جزیره‌های تنهایی خودشان به تصویر می‌کشد که به طور طبیعی انسجام میزانسنی را به ضرورت خدشه‌دار می‌کند ، از انسجام درونی در نگاه رازآمیز به آنان به ویژه در مواجهه با شخصیت پدر (علی )برخوردار است . مخاطب اثر می‌پذیرد که قرار است معمایی آرام آرام برایش گشوده شود بی آنکه شاهد اطوارهای فرمیک صرف برای رمزگشایی باشد.


 راستین در دنیایی خود ساخته گویی پرده پوشی‌هایش را مثل شکل ضعیف ‌تر بیماری‌اش از پدر به ارث برده و حالا با فاش شدن تدریجی رابطه پنهانی‌اش با فرشته کارگر دامداری پدر، برای ایفای نقش قربانی آماده می‌شود. پدر هم که بیشتر او را تنها و حین  رانندگی و تعقیب راستین در جاهای مختلف می‌بینیم،  ضمن رابطه پرتنشی که با همسرش دارد ، درست در زمانی که در می‌یابد پسرش به طرز حیرت انگیزی توان تقلید صدای افراد را دارد و برای اولین بار صدای مادر را در حضور پدر تقلید می‌کند شوک پایانی را ایجاد می کند.گویی هر یک از اعضای خانواده ۴ نفره راستین قطعه‌ای از یک پازل به هم ریخته هستند که گاهی اوقات یکی از آنها و در اینجا راستین می‌تواند نقش دیگری را هم بازی کند .مادر در این پازل  از هم گسیخته،  سرانجام در جایی از جزیره تنهایی‌اش در گلخانه پرورش بنفشه‌های آفریقایی بیرون می‌آید و در نقش مادری نگران آرامش ظاهری دنیای مرموز پدر را به هم می‌زند .

پرداخت راز آلود ساختار روایی اثر ، با فاش شدن ماجرای ارتباط پنهانی راستین و فرشته برای مخاطب ، شخصیت‌ها را یک گام بلند به فرو افتادن پرده‌ها نزدیک می‌کند .راستین که بیش از هر زمان دیگری به ایفای نقش قربانی نزدیک شده است ، جایی نزدیک آخور گوسفندهای دامداری پدر از هوش می‌رود در حالی که انبوهی از گوسفندان گرسنه در کنار پیکر بی‌حرکت او به علوفه‌ها هجوم آورده‌اند .در اینجا فیلمساز هم اشاره ای  غیر مستقیم به قصه اسماعیل در قربانگاه  پدر دارد و هم حضور هوشمندانه شخصیت‌ها و به ویژه پدر و پسر را در متن طبیعت پیرامونشان با تاکید بر آینده همراه می‌کند. نگاه کنید به عبور پرندگان مهاجرت از آسمان در جایی که پدر و پسر در خلوتی کمیاب سخن می‌گویند. محیط پیرامونی شخصیت‌ها سرشار از نشانه‌های تولدو زندگی در متن طبیعت است در حالی که مرگ به عنوان موقعیتی که سوگواری در پی دارد،  نزدیک  ‌ترین پدیده به شخصیت محوری  فیلم است .

 پرداخت وهم‌انگیز سکانس پایانی که آشکارا از گیلاس کیارستمی تاثیر پذیرفته ، نقطه پایانی است بر روایت راز آلود زندگی خانواده‌ای که یک بیماری لاعلاج وتصویری وهم انگیز از سکون و مرگ ناخواسته ، آنان را در برابر پرتگاهی قرار می‌دهد که همچون گوری بزرگ تصویر هولناک مرگ را در خود جای می‌دهد و بعد ، در نمایی دور جنب و جوش زندگی سرنشینان اتوبوسی که از راه رسیده است در قاب دوربین فیلمساز قرار می‌گیرد؛سربازانی که گویی تصوری از مرگ ندارند و حتی تصویر مردگان را هم نمی‌بینند .

«فیگور» در نگاه تجربی اش به  پرداخت راز آلود و معما گونه در سینمایی که متکی بر ساختار درامی روانکاوانه است بی آنکه خودش را به ورطه فرم زدگی نامتعارف بیندازد، روایتی  سوگ مندانه از خاموشی تدریجی پسری بیمار،  التهاب و اضطراب پدری که خودش را عامل بیماری فرزندش می‌داند و مادر و خواهری نگران ارائه می‌کند .این روایت،  در فرمی ارائه می‌شود که مخاطب با آن ارتباط برقرار می‌کند و می‌تواند سلیقه بصری او را به طور جدی ارتقا ببخشد.

نویسنده : محمد سلیمانی 
منبع : سایت جهان سینما

لینک کوتاه خبر : http://honartajrobeh.ir/Post/1727/