رضا صائمی منتقد و روزنامه نگار
گرچه «تارا» نخستین فیلم بلند کاوه قهرمان است اما او پیش از اینکه کارگردانی مستند و فیلم کوتاه را تجربه کرده بود و به اصطلاح دستی بر آتش فیلمسازی داشت. تحصیلات آکادمیک او را هم نباید نادیده گرفت.
کاوه قهرمان دانش آموخته رشته هنر از دانشگاه هنر تهران است و همچنین فیلمسازی را در آکادمی فیلم آسیا در پوسان کره جنوبی پشت سر گذاشته است. قهرمان در دهه ۸۰ وارد فضای فیلمسازی شد و طی این سالها ۲۸ فیلم کوتاه داستانی، مستند و تجربی را در کارنامه خود به ثبت رسانده است و به واسطه این آثار در جشنوارههای معتبر داخلی و خارجی حضور یافته است. او علاوه بر این به عنوان مدرس در انجمن سینمای جوان و دانشگاه سوره مشغول فعالیت است و بارها به عنوان داور در جشنوارههای مختلفی چون فیلم کوتاه تهران، جشن مستقل فیلم کوتاه ایران شرکت داشته است.«تمام چیزهایی که جایشان خالی است»، «معمای شخصی»، «مونولوگ»، «دوردست»، «پروانه خیال»، «لباس ایرانی»، «کودتای ۲۸ مرداد»، «تاریخ، ما، بیهقی» از جمله آثار کوتاه و مستند او هستند. با ارجاع به این تجربه و عقبه تئوریکش می توان رویکرد تجربه گرایانه و فرمالیستی توامان او در نخستین فیلمش را بهتر صورت بندی کرد.
در واقع او تلاش کرده تا در «تارا» به زبان سینمایی و قواعد آن به ویژه از حیث بصری و سویه های زیبایی شناختی آن وفادار باشد و مضمون را هم مماس بر همین ساختار فرمی در خدمت روایت قرار دهد.
به عبارت دیگر برای فهم قصه تارا که سه داستان مستقل مرتبط است که از نوعی ساختار اپیزودیک بهره گرفته باید به فهم زبان فرمی آن توجه داشت.
در واقع «تارا» فیلم آسان فهمی نیست. هم از این حیث که موقعیت های دراماتیک سه قصه آن (نه لزوما سه قصه آن) هم درهم تنیده است و هم از دیالکتیک معنایی بین آنها برساخته می شود. مثلا اینکه نام همه شخصیت های زن قصه تارا و نام همه شخصیت های مرد آن بهرام است. هر سه آنها در یک رابطه عاطفی متزلزل قرار دارد. گرچه جوان ترین آنها در مرحله آشنایی هستند اما باز هم با نوعی نااطمینانی و شک و تردید و بلاتکلیفی دست و پنجه نرم می کنند که دو زوج میانسال دیگر پس از چند سال زندگی به آن دچارند.
«تارا» روایتی روانکاوانه از روابط عاطفی در جامعه امروز است که بی اعتمادی، بلاتکلیفی و ملال دو نسل را در صورت بندی دردی مشترک به نمایش می گذارد. گرچه این بازنمایی به مصالح و موقعیت های دراماتیک بیشتری نیاز داشت تا از حجم انتزاعی و ذهنی بودن آن کم شود و شرح قصه بر دوش دیالوگ ها نیفتد اما دیالوگ ها در اینجا ضمن اینکه واجد زیبایی شناسی ادبی و کلامی است از ظرفیت روانشناختی هم برخوردار است و با ارجاع به آنها می توان به بازشناسی بحران رابطه در شخصیت های قصه دست زد.
قصه ای که در فضا و اتمسفری به ظاهر عاشقانه در حال روایت است اما قرار است فاصله خود را به سویه های سانتی مانتال آن حفظ کرده و نگاهی منطقی به مناسبات عاطفی داشته باشد.
مثلا در یکی از سکانس های یک سوم پایانی جایی که بهرام(مهدی پاکدل) در طغیانی ناگهانی از نفرتش نسبت به تارا(رعنا آزادی ور) درباره برخی رفتارهایش می گوید بر این واقعیت تاکید می کند که بخشی از ملال و سردی که در زندگی آنها شاهد هستیم ناشی از خشم و دلزدگی سرکوب شده ای است که زیر بار سکوت های طولانی تلبار شده به زخمی کهنه تبدیل شده بود که حالا سر وا کرده است.
یا حرف هایی که بین دو بهرام و تارای دیگر(سروش صحت و نازنین فراهانی) شکل می گیرد، حس و حال های ناگفته و حرف های فروخته ای است که انگار در یک خلوت صادقانه در حال برون فکنی است.
کاوه قهرمان تلاش کرده تا در فیلم اول خود درباره حرف های نگفته زوج ها سخن بگوید که در سکوت و سرکوب به خشم و نفرت پنهان تبدیل شده و رابطه ها را به سردی کشانده اما این به معنای روایت متعارف فیلم های خانوادگی و اجتماعی نیست بلکه به لایه های عمیق تری از سوژه پرداخته و به نوعی خود رابطه و ریشه های روانکاوانه آن را در زیست مدرن جامعه امروز و نسل امروز مورد واکاوی قرار داده است.
شاید بتوان گفت در «تارا» با هستی شناسی رابطه مواجه هستیم که چالش های ذاتی آن را به نمایش گذاشته و از این حیث حتی کارکردی تراپی هم دارد.
به این معنا که مخاطب می توان به میانجی همذات پنداری با یکی از 6 شخصیت اصلی قصه؛ دچار کاتارسیس شود یا دست کم درد خود را در زندگی این سه زوج بازشناسی کند.
درد های با هم بودن که درمانش نه در جدا شدن که در فهم و پذیرش آن و درک درست از ماهیت رابطه ها ممکن است و به رشد و تعالی آدمها کمک می کند. فارغ از سویه های مضمونی فیلم، «تارا» از حیث زیبایی شناسی بصری هم فیلم قابل تاملی است و برخی قاب های آن آنقدر چشمگیر است و رنگ آمیزی جذابی دارد که حظ بصری برای مخاطب ایجاد می کند.
گویی حضور عکس و عکاس در قصه، در خود فیلم هم تجلی پیدا کرده و قاب های تماشایی خلق می کند. به نظر می رسد کاوه قهرمان رویکردی اگزیستانسیالیستی هم به قصه خود داشته است و روابط انسانی را از این منظر دررابطه شخصیت هایش دراماتیزه کرده است.
قصه «تارا» روایتی از این سخن اروین یالوم روانکاو شهیر اگزیستانسیالیستی است که:« نسان ها از رابطه بوجود مي آيند، در رابطه رشد مي کنند، در رابطه آسيب مي بينند، و در رابطه ترميم مي شوند. همه چيز به رابطه ها مربوط است»