گفتگو با فاسیال سوسیال؛ کارگردان ترکیه ای فیلم درخت خاموش

ما در برابر کارهایی که نکرده ایم هم مسئولیم

ما در برابر کارهایی که نکرده ایم هم مسئولیم
«درخت خاموش» به کارگردانی، فایسال سویسال و تهیه‌کنندگی، علی نوری اسکویی که با مشارکت بنیاد سینمایی فارابی، بخش سینمایی شبکه TRT ترکیه و همکاری معاونت سینمایی وزارت فرهنگ ترکیه در کشور ترکیه ساخته شده است، درباره زندگی نویسنده‌ای به نام حیاتی است که در نگارش داستان جدیدش شدیدا دچار درماندگی شده و هم‌زمان در زندگی خانوادگی دچار مشکلات فراوانی گردیده که او را در مرز جدایی از همسرش قرار داده است.

«درخت خاموش» به کارگردانی، فایسال سویسال و تهیه‌کنندگی، علی نوری اسکویی که با مشارکت بنیاد سینمایی فارابی، بخش سینمایی شبکه TRT ترکیه و همکاری معاونت سینمایی وزارت فرهنگ ترکیه در کشور ترکیه ساخته شده است، درباره زندگی نویسنده‌ای به نام حیاتی است که در نگارش داستان جدیدش شدیدا دچار درماندگی شده و هم‌زمان در زندگی خانوادگی دچار مشکلات فراوانی گردیده که او را در مرز جدایی از همسرش قرار داده است. اما کنکاش او در زندگی گذشته پدرش و درخت گردوی خانه پدری او که راز مهمی را در خود دارد، مسیر زندگی حیاتی را دگرگون می‌کند. فایسال سوسیال کارگردان ترکیه ای فیلم در ایران سینما خوانده و فارسی را روان صحبت می کند. با او که برای نمایش فیلمش در سینماهای هنروتجربه به ایران سفر کرده بود درباره این فیلم به گفتگو نشستیم. فیلمی که در فهرست نامزدهای اسکار سینمای ترکیه قرار گرفته است.

 

راستش با تماشای «درخت خاموش» پیش از هر چیز فیلم «درخت گلابی» داریوش مهرجویی در ذهنم تداعی شد. فارغ از شباهت نام فیلم ها، قصه و شخصیت های آن هم سنخیت هایی داشتند. شاید بتوان این شباهت را در بازنمایی موقعیتی با عنوان بحران روشفکری و عشق تعریف کرد که به نوعی در هر دو فیلم به تصویر کشیده شده. با توجه به اینکه شما در ایران و در رشته سینما تحصیل کردید آیا این فیلم را قبلا دیده یا تاثیر و الهامی از آن گرفته بودید؟

شاید برایتان جالب باشد که من فیلم «درخت گلابی» استاد مهرجویی را خیلی سالها قبل و حتی پیش از اینکه به ایران بیایم دیده بودم. تقریبا بیست سال پیش و البته من فیلم «هامون» ایشان را بیشتر دوست داشتم که به نظرم شاهکار ایشان است. واقعیت این است که زمان ساخت «درخت خاموش» به «درخت گلابی» داریوش مهرجویی فکر نمی کردم و در ذهنم نبود. من بیشتر از نمایشنامه ای از نجیب فاضل که درباره مردی است که پدرش خودکشی کرده با به دار آویختن خودش به درخت انجیر متاثر بودم. یک قصه ای هم یاشار کمال دارد که درباره درخت گردو که تاثیراتی از آن هم گرفتم. البته در قصه ها و اسطوره های ترکی، درخت گردو درختی است که چیزی را فراموش نمی کند و نباید دور آن هر حرفی زد.ضمن اینکه من قبل از سینما به شعر علاقه داشتم و همچنان دارم و شاعران معاصر ایرانی را هم خوب می شناسم و سعی کردم با نگاه و رویکردی شاعرانه به ویژه سورئال فیلم بسازم. با این حال من رد پررنگ سمبل ها و نمادپردازی ها در سینما را خیلی دوست ندارم اما درخت گردو خاموش شده قصه، نماد ناکامی حیاتی است که انگار از هر لحاظ دچار عقیم شدگی و بی ثمری شده. هم از لحاظ جسمی و هم ناتوانی در خلق اثر هنری. اینکه دیگر نمی تواند قصه بنویسد.

دقیقا از این حیث حیاتی فیلم شما شبیه به شخصیت نویسنده در قصه درخت گلابی است

بله همینطور است. من در فیلم اولم هم زندگی یک شاعر را در کانون اصلی قصه قرار داده بودم اما آنجا رفت و آمد بین رویا و واقعیت بیشتر بود. در «درخت خاموش» اما سعی کردم به رویا کمتر بپردازم. البته وقتی درباره نویسنده و شاعر فیلمی می سازید و قصه ای روایت می کنید نمی توان به عنصر یا تجربه رویا و رویا پردازی بی توجه باشید.

فیلم شما یک قصه شخصیت محور دارد که شخصیت مرکزی آن یک نویسنده است. نویسنده ای انگار با یک بحران هویت بغرنج دست و پنچه نرم می کند بنابراین فیلم واجد سویه های روانکاوانه می شود و نویسنده با فلاش بک هایی به گذشته می خواهد ریشه های بحران کنونی خود را شناسایی کند. اینکه مثلا ضعف هایش از کجا می آید. درست مثل هامون که در واگویی با خودش می گفت ضعف من در ابراز قدرت از کجا ناشی می شود. در نهایت می خواهم بگویم که نوعی واکاویی روانشناختی را می توان به عنوان ویژگی مهم «درخت خاموش» برشمرد

موافقم. مثلا یک جایی حیاتی می گوید من تا حالا فکر می کردم همه ناتوانی من از پدرم می آید اما در همین به قول شما واکاوی های درونی و ذهنی با تخیل و تفکر درباره گذشته به این نتیجه می رسد که ریشه ناتوانی او در خودش است و باید اول با خودش به صلح و آشتی برسد و خودش را آنچنان که هست بپذیرد و بعد با اراده به آنچه دوست دارد باشد اقدام کند. در واقع حیاتی وقتی به بن بست می رسد برعکس پدر که خودکشی کرد به بازآفرینی خود دست می زند. در واقع حیاتی به این نتیجه می رسد که او هم خودکشی کرده، با کشتن خود واقعی اش اما در نهایت به این نتیجه می رسد که راه رهایی از این خودویرانگری، خودشکوفایی است و با نوشتن و خلق کردن، خود را نجات می دهد. این تاکیدی بر این واقعیت است که هویت نویسنده با نوشتن بنا و احیاء می شود. اینکه نویسنده نسبت نه فقط نسبت به جامعه و دیگران که پیش از هر چیز نسبت به خودش مسئولیت دارد. حیاتی دیالوگی دارد که می گوید ما در نه فقط در برابر کارهایی که کردیم که در برابر کارهایی که نکردیم مسئولیم.

در کنار سویه های روانکاوانه باید به وجوه شاعرانه فیلم هم اشاره کرد. رد این شاعرانگی را می توان در قاب بندی ها و زیبایی شناسی بصری فیلم و جذابیت های تصویر و نور و رنگ و در نهایت خلق نماهایی دانست که هم با حال و هوای درونی شخصیت اصلی قصه گره می خورد و هم فیلم را به لحاظ بصری، تماشایی تر می کند. آنچه به گمانم این دو مولفه روانکاوانه و شاعرانه فیلم را به هم پیوند می دهد عنصر تخیل و خیال پردازی است

بدون شک شما نمی تواندید با فیلم و شعر سروکار داشته باشید و رویا و خیال در آن برجسته نباشد. سینما به نوعی خلق رویاست همچنان که شعر هم می تواند همینطور باشد. با این حال آنچه عنصر خیال و رویا را به مولفه ای اثربخش تبدیل می کند تخیل خلاقانه است. خب علاقه من به شعر در فیلم هایی که می سازم لو می رود و همین علاقه موجب می شود به خیال پردازی چه در تصویر و قاب بندی ها و در چه در خود قصه و شخصیت ها توجه داشته باشم. حالا اینکه چقدر این پردازش خیال با سلیقه زیبایی شناسی مخاطب منطق می شود یا نه به قضاوت تماشاگران برمی گردد.

*یکی از صحنه های فیلم که احتمالا از علاقه شما به شعر و ادبیات می آید اشاره و ارجاع به کتاب بوف کور صادق هدایت است که برای تماشاگران ایرانی جذابیت ویژه ای دارد. چه شد که به نام و کتابی از صادق هدایت پرداختید؟

خب من خیلی به صادق هدایت علاقه دارم و حتی یک زمانی می خواستم رمان بوف کور او را بسازم اما به دلیل انتزاعی بودن و وجوه ذهنی پررنگی که دارد کار سختی بود و فکر می کنم اقتباس سینمایی بوف کور هدایت اساسا کار دشواری باشد. اما فارغ از علاقه، اشاره من به هدایت در سکانسی از فیلم به دلیل شباهت هایی نویسنده قصه و انزوا و کنارگیری او از جامعه است که در شخصیت حیاتی می بینیم. در واقع ارجاع نمادین به هدایت برای اشاره به جهان ذهنی و درونی نویسندگانی است که به ممکن است از فرط انزوا و گوشه گیری دست به خودکشی هم بزنند گرچه در اینجا کاراکتر حیاتی برای اینکه دچار خودکشی نشود، نوشتن را انتخاب می کند و در واقع به جای خودکشی دست به خودآفرینی می زند. این را هم حتما بگویم که در میان نویسندگان ایرانی، صادق هدایت در ترکیه طرفداران زیادی دارد و اکثر کتاب هایش ترجمه شده است. البته هوشنگ گلشیری و جلال آل احمد هم شناخته شده اند. رمان سمفونی مردگان عباس معرفی هم از رمان های محبوب در ترکیه است. من خودم هم شعرهایی از سهراب سپهری، اخوان ثالث، شاملو، نیما و فروغ فرخزاد را به ترکی ترجمه کردم.

*خودتان به عنوان یک شاعر ترک کدامیک از شعرای فارسی را دوست دارید؟

من سعدی و حافظ و مولوی را از شعرای قدیم پارسی خیلی دوست دارم و از میان شاعران معاصر هم همه آنهایی که اشعارشان را ترجمه کردم مثل شاملو و نیما و اخوان و...شاید بگویم به شاعران و شعر مدرن ایرانی علاقه بیشتری دارم

*همین علاقه به ادبیات مدرن در «درخت خاموش» هم پیداست و در واقع با یک روایت مدرن مواجه هستیم

دقیقا. اگر می خواستم روایت های کلاسک بپردازم احتمالا با انتقام گیری و واکنش هایی از این دست از سوی شخصیت اصلی قصه مواجه می شدیم اما حیاتی قصه ما راه مدرنی را برای مواجه با مشکل خود انتخاب می کند و در نهایت با تن دادن ارادی به زندان کتابش را می نویسد تا در واقع خودش را بازسازی کند. من فکر  می کنم این فیلم و قصه اش برای ما مردم خاورمیانه و شرقی قابل فهم تر است. اینکه حیاتی خودخواسته و به اتهام جرمی نکرده به زندان برود تا کتابش را بنویسد.

یکی از ویژگی های مشترک فیلم شما با بسیاری از فیلم های روشنفکرانه ایرانی این است که نویسنده به عنوان یک روشنفکر در زندگی شخصی و خصوصی اش شکست می خورد. آیا این از ویژگی ها یا تقدیر روشنفکران شرقی است؟

خب اگر شکست نمی خوردند نمی توانستند روشنفکر یا نویسنده باشند(خنده) شاید همین شکست ها و تجربه های برآمده از آن به آفرینش گری آنها کمک کرده مثلا تلخی های زندگی فردی امکانی برای خلق تراژدی به آنها بخشیده. به هر حال زندگی مشترک با اهل فکر به ویژه شاعر جماعت که روحیات حساس و گاه شکننده ای دارد کمی دشوار است و مثلا در «درخت خاموش» می بینیم که حیاتی به دلیل برخی مشکلات ذهنی و روحی در روابط زناشویی با همسرش دچار مشکل می شود. مسئله این است که تعادل برقرار کردن بین دغدغه های هنری و فکری با مشغله های زندگی به ویژه در جوامع شرقی با توجه به پررنگ بودن سنت ها کار سختی است که خیلی ها در آن شکست می خورند و البته خیلی ها هم از همین شکست شخصی، موفقیت های حرفه ای می سازند

شما بعد از اینکه فارسی را یاد گرفتید با سینمای ایران آشنا شدید؟

نه من قبل از اینکه به ایران بیام و فارسی را یاد بگیرم بسیاری از فیلم های ایرانی را با زیر نویس انگلیسی دیده بودم. البته یادگیری زبان فارسی کمک کرد تا فیلم ها را بهتر درک کنم حتی اینکه کدام بازیگر بهتر بازی می کند یا برخی مناسبات عاطفی و فرهنگی شخصیت های فیلم برای من ملموس تر شد و تجربه زندگی دانشجویی در ایران در این زمینه موثر بود.

در یک نگاه کلی نظرتات درباره سینمای ایران چیست؟

به نظرم سینمای ایران همیشه خودش را دگرگون می کند و فرم های جدید را می آزماید به خصوص نسل جدید فیلمسازان ایرانی. به نظرم شهرام مکری یکی از همین فیلمسازان است که پیشنهاد تازه ای به سینمای ایران داد. همچنین سعید روستایی با ساخت «ابد و یک روز» و «متری شش و نیم» تصویری متفاوتی از سینمای ایران در ذهن مخاطب جهانی خلق کرد. به گمانم سینماگران ایرانی واجد خلاقیت ها و نوآوری هایی هستند که پویایی سینمای ایران را حفظ می کند.

 

فکر می کنید چقدر ساخت فیلم های مشترک مثلا بین سینمای ایران و ترکیه می تواند به رشد سینمایی هر دو کشور کمک کند

من فکر می کنم قرابت ها و شباهت های فرهنگی و تجربه های تاریخی مشترک بین دو کشور ایران و ترکیه، ظرفیت و امکان خوبی برای تولیدات مشترک باشد و «درخت خاموش» یک نمونه از همین همکاری است. می توان از این اشتراکات فرهنگی پروژه های مشترک سینمایی تعریف و طراحی کرد که به غنای سینمایی این دو کشور همسایه کمک زیادی می کند و چه بسا امکان و فرصت تازه ای برای فیلمسازی و تجربه های نو برای هر دو کشور فراهم می کند.

منبع :  رضا صائمی ،روزنامه هم میهن 


مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، به عنوان زیر مجموعه سازمان سینمایی وزارت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، از تهیه کنندگان و فیلمسازان این حوزه که علاقمند به حضور در اکران فیلم‌های هنری و تجربی در قالب «گروه سینمایی هنر و تجربه» دعوت می‌نماید. نمایش‌های سینمایی هنر و تجربه برنامه‌ای جامع برای عرضه فیلم‌های ارزشمند و غیرتجاری است که نمایش آنها می‌تواند افقهای جدیدی در دیدگاه سینمایی پیشنهاد کند و برای توسعه زبان سینما دست به تجربیات در شیوه‌های بیانی بزند و به ارتقای دانش سینمایی تماشاگران و ارتقای کیفیت هنری سینمای ایران کمک کند.
نشانی: خیابان ولی عصر ، بالاتر از پارک ساعی ، نرسیده به توانیر نبش کوچه لنکران(احتشام سابق) ، طبقه سوم
کدپستی : 1434843619 - تلفن : 02188673281 - 02188673280